- عربده کردن (دَ جِ گَ کَ دَ)
بدمستی کردن. فریاد کردن:
شحنه بود مست که آن خون کند
عربده با پیرزنی چون کند.
نظامی.
هر که می با تو خورد عربده کرد
هر که روی تو دید عشق آورد.
سعدی.
پسرش خمر خورد و عربده کرد. (گلستان)
شحنه بود مست که آن خون کند
عربده با پیرزنی چون کند.
نظامی.
هر که می با تو خورد عربده کرد
هر که روی تو دید عشق آورد.
سعدی.
پسرش خمر خورد و عربده کرد. (گلستان)
